شکل جمع:
doughsخمیر
Dough is made of flour and water.
خمیر از آرد و آب ساخته میشود.
I added some yeast to the dough to make it rise.
مقداری مایهی خمیر به خمیر اضافه کردم تا پف کند.
قدیمی مایهتیله، پول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her father makes a lot of dough.
پدرش پول زیادی درمیآره.
I spent all my dough on that new computer.
همهی مایهتیلهام رو صرف اون کامپیوتر جدید کردم.
انگلیسی آمریکایی سرباز پیادهنظام (بهویژه در جنگ جهانی اول)
The dough's helmet protected him from enemy fire.
کلاه سرباز پیادهنظام او را از آتش دشمن محافظت میکرد.
The doughs training prepared him for the realities of war.
آموزش سرباز پیادهنظام او را برای واقعیات جنگ آماده کرد.
هر چیز خمیرمانند (بهویژه از نظر قوام)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dough» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dough