Doughboy

American: ˈdoˈbɔɪ British: ˈdoˈbɔɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرباز پیاده‌نظام، نان شیرینی میوه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doughboy

  1. noun
    Synonyms: anzac, fritz, swaddy

ارجاع به لغت doughboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doughboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doughboy

لغات نزدیک doughboy

پیشنهاد بهبود معانی