Triturate

American: ˈtrɪtʃəreɪt British: ˈtrɪtjʊreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
ساییدن، نرم کردن، به‌صورت پودر درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد triturate

  1. verb To break up into tiny particles
    Synonyms: crush, grind, pulverize, bray, granulate, mill, pound, powder, rub, thrash

ارجاع به لغت triturate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «triturate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/triturate

لغات نزدیک triturate

پیشنهاد بهبود معانی