گذشتهی ساده:
jammedشکل سوم:
jammedسومشخص مفرد:
jamsوجه وصفی حال:
jammingشکل جمع:
jamsمربا
The cupboard was full of homemade jams.
کابینت پر از مرباهای خانگی بود.
I had toast and strawberry jam for breakfast.
برای صبحانه نان تست و مربای توتفرنگی خوردم.
apple jam
مربای سیب
ترافیک، راهبندان، ازدحام (خودرو)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A truck broke down on the bridge, causing a huge jam.
کامیونی روی پل خراب شد و باعث راهبندان بزرگی شد.
The city center is always in a jam during rush hour.
مرکز شهر در ساعت شلوغی همیشه در ترافیک است.
a traffic jam
راهبندان
چیزی که در درستگاه گیر میکند
The technician cleared the jam and restarted the copier.
تکنسین، گیر دستگاه را برطرف کرد و دستگاه کپی را دوباره روشن کرد.
The printer stopped working because of a paper jam.
چاپگر بهخاطر گیر کردن کاغذ از کار افتاد.
مخمصه، دردسر، گرفتاری، تنگنا
He always manages to get out of a jam somehow.
اون همیشه یه جوری از مخمصه درمیره.
The company found itself in a financial jam after the project failed.
شرکت پساز شکست پروژه در تنگنای مالی قرار گرفت.
ازدحام، شلوغی (جمعیت)
There’s always a jam in the cafeteria at lunchtime.
موقع ناهار همیشه در سالن غذاخوری ازدحامی است.
Everyone rushed to the exit at once, creating a dangerous jam.
همه همزمان به سمت خروجی دویدند و شلوغی خطرناکی ایجاد کردند.
موسیقی بداههنوازی، دورهمی موسیقایی، اجرای موسیقی (جاز و راک بدون برنامهی قبلی)
همچنین میتوان از jam session استفاده کرد.
Their best songs actually came out of a spontaneous jam one night.
بهترین آهنگهایشان در واقع از بداههنوازی خودجوشی در یک شب شکل گرفت.
The guitarist started a groove, and soon everyone joined the jam.
گیتاریست شروع به نواختن کرد و خیلی زود همه به بداههنوازی پیوستند.
بند آوردن، گیر کردن، مسدود شدن، بسته شدن
The traffic was jammed by the crowd of demonstrators.
انبوه تظاهرکنندگان رفت و آمد را بند آورده بوند.
Floating logs jammed the river.
الوار شناور، رودخانه را بند آورده بود.
The rifle is jammed.
تفنگ گیر کرده است.
He jammed his gun.
او باعث شد هفتتیرش گیر کند.
The typewriter keys have become jammed.
کلیدهای ماشین تحریر در هم گیر کردهاند.
The overheated motor jammed.
موتور داغ از کار افتاد (گیر کرد).
پارازیت انداختن، ایجاد اختلال کردن، مسدود کردن، مختل کردن (امواج یا رادار)
Usually, dictatorial countries jam unfriendly stations.
معمولاً کشورهای دیکتاتوری روی ایستگاههای مخالف را پارازیت میاندازند.
During the war, both sides tried to jam each other’s radio transmissions.
درطول جنگ، هر دو طرف سعی کردند امواج رادیویی یکدیگر را مسدود کنند.
موسیقی بداههنوازی کردن، بداهه اجرا کردن (موسیقی جاز یا راک)
A few local artists jammed on stage after midnight.
چند هنرمند محلی بعداز نیمهشب روی صحنه بداههنوازی کردند.
We used to jam in my garage every weekend when we were teenagers.
وقتی نوجوان بودیم، هر آخر هفته در گاراژ من با هم بداهه اجرا میکردیم.
چپاندن، فرو کردن، گنجاندن (با زور و فشار)
They had jammed nine people into a five-passenger car.
آنها نه نفر را در اتومبیل پنج نفری چپانده بودند.
The child jammed his finger into the bottle and could not get it out.
بچه انگشت خود را در بطری چپاند و نمیتوانست آن را خارج کند.
He got his thumb jammed in the door.
شست دستش لای در گیر کرد (و ضرب دید).
If you jam one more thing into this bag it will tear.
اگر چیز دیگری را در این کیسه بچپانی پاره خواهد شد.
پر شدن، مملو بودن، لبریز شدن، انباشته شدن، شلوغ شدن
Fans jammed the hall.
علاقهمندان سالن را پر کرده بودند.
The bus was jammed so tightly that I could hardly move my arms.
اتوبوس آنقدر شلوغ بود که بهسختی میتوانستم بازوهایم را تکان دهم.
راهبندان (بند آمدن راه از شدت سنگین بودن ترافیک، عملیات جادهای، تصادف و...)
گذشتهی ساده jam در زبان انگلیسی jammed است.
شکل سوم jam در زبان انگلیسی jammed است.
شکل جمع jam در زبان انگلیسی jams است.
وجه وصفی حال jam در زبان انگلیسی jamming است.
سومشخص مفرد jam در زبان انگلیسی jams است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jam» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jam