جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Strait

streɪt streɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

countable

تنگ، باریک، دشوار، باب، بغاز، تنگه، در مضیقه، در تنگنا، تنگنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

financial straits

مضیقه‌ی مالی

the straits of Hormoz

تنگه‌ی هرمز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Strait is the gate...which leadeth unto life.

(انجیل) دربی که به زندگانی راه دارد باریک است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strait

noun crisis, difficulty

Synonyms:

emergency difficulty hardship distress predicament dilemma plight pinch bind squeeze contingency vicissitude exigency embarrassment mess hole extremity turning point crossroad pass bottleneck choke point perplexity bewilderment mystification rigor zero hour

Antonyms:

solution success advantage

noun water channel

Synonyms:

inlet channel sound narrows

ارجاع به لغت strait

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «strait» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strait

لغات نزدیک strait

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!