شکل جمع:
crossroadsهمچنین میتوان از crossway به جای crossroad استفاده کرد.
محل تقاطع دو جاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He came by way of a crossroad.
او از طریق تقاطع آمد.
At the first crossroads, I had a flat tire.
در چند راهی اول تایر (ماشینم) پنجر شد.
London is one of the crossroads of world commerce.
لندن یکی از کانونهای بازرگانی جهانی است.
Then he reached the main crossroad of his life ...
سپس به مرحلهی حساس زندگی خود رسید ...
Ali found himself at a strange crossroads because he had to choose between love and duty.
علی خود را بر سر دو راهی عجیبی یافت؛ چون میبایستی میان عشق و وظیفه یکی را انتخاب میکرد.
در مرحلهای حساس، در نقطهی عطف، سر دو راهی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crossroad» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crossroad