آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ شهریور ۱۴۰۴

    Plight

    plaɪt plaɪt

    معنی plight | جمله با plight

    noun verb - transitive C2

    متعهد شدن، تعهد دادن، گرفتاری، مخمصه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    the plight of the homeless

    بدبختی بی‌خانمان‌ها

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plight

    1. noun dilemma, difficulty; situation
      Synonyms:
      situation condition difficulty trouble predicament state spot circumstances fix jam pinch quandary scrape corner hole impasse extremity perplexity pickle tight situation straits double trouble bad news
      Antonyms:
      good fortune blessing boon

    Collocations

    plight one's troth

    1- (در اصل) عهد کردن، قول دادن 2- نامزدکردن (برای زناشویی)، قول ازدواج دادن

    سوال‌های رایج plight

    معنی plight به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی plight در زبان فارسی به «وضعیت دشوار»، «گرفتاری»، «مخمصه» یا «شرایط سخت» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی plight معمولاً برای توصیف شرایطی به کار می‌رود که در آن فرد، گروه یا حتی یک جامعه درگیر مشکلاتی جدی یا چالش‌هایی طاقت‌فرساست. این مشکلات می‌توانند اقتصادی، اجتماعی، جسمی یا روانی باشند. هنگامی که از این واژه استفاده می‌کنیم، معمولاً بر شدت و سختی وضعیت تأکید داریم؛ شرایطی که فراتر از دشواری‌های روزمره است و می‌تواند فرد یا مجموعه‌ای را به مرحله‌ی آسیب‌پذیری جدی برساند.

    از منظر انسانی، plight اغلب به تجربه‌هایی اشاره دارد که با رنج و محدودیت همراه است. برای نمونه، می‌توان به plight بیماران در دوران سخت بیماری یا plight دانش‌آموزانی اشاره کرد که در شرایط نامناسب آموزشی رشد می‌کنند. در این کاربرد، این واژه بر نیاز به توجه، همدلی و یافتن راه‌حل تأکید دارد. در واقع، بیان plight نوعی فراخوان برای درک بهتر شرایط دیگران و یافتن رویکردی انسانی در برابر مشکلات است.

    در ادبیات و هنر، plight جایگاهی ویژه دارد. نویسندگان و شاعران از این واژه برای نشان دادن تاریک‌ترین و دشوارترین بخش‌های زندگی بشر بهره برده‌اند. توصیف قهرمان داستانی که در مسیر پر از گرفتاری‌ها و موانع قرار دارد، نمونه‌ای رایج از کاربرد این مفهوم است. در چنین مواردی، plight نه تنها یک وضعیت سخت، بلکه نمادی از ایستادگی، مبارزه و گاهی امید در دل تاریکی است.

    از دیدگاه روان‌شناختی، استفاده از واژه‌ی plight به ما یادآوری می‌کند که زندگی همواره سرشار از چالش‌هاست و انسان در مواجهه با این چالش‌ها هویت و معنا می‌یابد. در شرایط سخت، انسان‌ها گاهی استعدادهای پنهان و توانایی‌های شگفت‌انگیزی از خود نشان می‌دهند. بنابراین، plight می‌تواند نقطه‌ی آغازی برای رشد، بلوغ و یافتن معنا باشد، هرچند در ابتدا تنها با دشواری و رنج همراه است.

    plight مفهومی است که فراتر از یک واژه‌ی توصیفی عمل می‌کند. این کلمه نه تنها ابزاری برای بیان شرایط سخت است، بلکه پلی میان تجربه‌های انسانی و ضرورت همبستگی اجتماعی محسوب می‌شود. هنگامی که plight کسی را به رسمیت می‌شناسیم، در واقع گامی در جهت همدلی، عدالت و ایجاد دنیایی انسانی‌تر برمی‌داریم. به همین دلیل، این واژه هم بار معنایی سنگینی دارد و هم حامل پیام اخلاقی و انسانی عمیقی است.

    ارجاع به لغت plight

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plight

    لغات نزدیک plight

    • - plier
    • - pliers
    • - plight
    • - plight one's troth
    • - plimsoll
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.