با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Circumstances

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
شرایط، اوضاع، اوضاع‌واحوال، کم‌وکیف، وضع زندگی، جریانات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Under no circumstances should you (= you should not) approach the man.
- تحت هیچ شرایطی با آن مرد ارتباط نگیر.
- I can’t imagine circumstances in which I would be willing to steal.
- نمی‌توانم شرایطی را تصور کنم که در آن مایل به دزدی کردن باشم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circumstances

  1. noun state of affairs in one’s life
    Synonyms: assets, capital, chances, class, command, degree, dowry, financial status, footing, income, lifestyle, lot, means, net worth, outlook, position, precedence, prestige, property, prospects, prosperity, rank, rating, resources, situation, sphere, standing, state, station, status, substance, times, way of life, worldly goods

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت circumstances

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumstances» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumstances

لغات نزدیک circumstances

پیشنهاد بهبود معانی