همچنین میتوان از marriage portion به جای dowry استفاده کرد.
جهیز، جهاز، جهیزیه، کابین، مهریه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My mother took a rich dowry to my father's house.
مادرم جهیزیهی پرارزشی را به خانهی پدرم برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dowry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dowry