Jointure

ˈdʒoɪnt͡ʃər ˈdʒoɪnt͡ʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
مهریه ملکی (حقوق: تخصیص ملک از سوی شوهر به زن که پس از فوت شوهر به او می‌رسد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jointure

  1. noun The act of making or becoming a single unit
    Synonyms: union, unification, uniting, conjugation
    Antonyms: disunion
  2. noun (law) an estate secured to a prospective wife as a marriage settlement in lieu of a dower
    Synonyms: legal-jointure

ارجاع به لغت jointure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jointure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jointure

لغات نزدیک jointure

پیشنهاد بهبود معانی