جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Union

ˈjuːnjən ˈjuːnjən

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

countable

اجتماع، اتحاد، اتحادیه

a labor union

اتحادیه‌ی کارگری

a student union

باشگاه دانشجویان

uncountable

اتحاد، یگانگی، وحدت، اتصال، پیوستگی، پیوند، وصلت، الحاق، اشتراک منافع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

the union of America and England

اتحاد امریکا و انگلیس

the union of a fractured bone

جوش خوردن استخوان شکسته

نمونه‌جمله‌های بیشتر

union of sets

اجتماع مجموعه‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد union

noun merger, joining

Synonyms:

combination fusion junction meeting blend mixture agreement harmony unity unification consolidation incorporation synthesis confluence coupling conjunction accord amalgamation symbiosis unison commixiture compound concatenation tie-up tie-in joint juncture correlation amalgam melding coadunation hookup coming together centralization agglutination conciliation concord concurrence intercourse uniting congregation abutment seam

Antonyms:

separation division divorce

noun group with shared interest, cause

Synonyms:

association group society club league alliance federation order brotherhood coalition confederation confederacy guild syndicate congress employees labor union trade union local sisterhood sodality

Antonyms:

management

Collocations

the union

1- ایالات‌متحده‌ی امریکا 2- (جنگ‌های داخلی امریکا) ایالات شمالی

ارجاع به لغت union

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «union» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/union

لغات نزدیک union

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!