فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concatenation

kənˈkæt̬əneɪʃn kɒnˌkætəˈneɪʃn

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun

الحاق

noun

تسلسل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a concatenation of events

یک سلسله حوادث

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concatenation

  1. noun connection, sequence
    Synonyms:
    link connection linking chain series succession continuity integration uniting connecting nexus interlocking
    Antonyms:
    interruption

ارجاع به لغت concatenation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concatenation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concatenation

لغات نزدیک concatenation

پیشنهاد بهبود معانی