۷۰٪ تخفیف نوروزی تا ۷ فروردین ۱۴۰۴ - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Connecting

kəˈnektɪŋ kəˈnektɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    connected
  • شکل سوم:

    connected
  • سوم‌شخص مفرد:

    connects

معنی

noun
هم‌بند، رابط، وصل‌کننده، پیوستگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد connecting

  1. adjective joining
    Synonyms:
    attaching linking relating combining uniting associating tying together bringing together fastening mixing mingling coupling pairing connective bridging fusing welding intertwining interlacing joined

ارجاع به لغت connecting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connecting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/connecting

لغات نزدیک connecting

پیشنهاد بهبود معانی