امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Connective

kəˈnektɪv kəˈnektɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective
رابط، متصل‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun adjective
کلمه ربط یا عطف، ربط، پیوندی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد connective

  1. noun An instrumentality that connects
    Synonyms: connection, conjunction, connexion, conjunctive, connector, continuative, connecter
  2. adjective Of, relating to, or tending to produce combination
    Synonyms: combinational, combinative, combinatorial, conjugational, conjugative, conjunctional, connectional

Collocations

ارجاع به لغت connective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «connective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/connective

لغات نزدیک connective

پیشنهاد بهبود معانی