امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Series

ˈsɪriːz ˈsɪəriːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural B2
سریال، دنباله، سری، رشته، سلسله، ردیف، صف، مجموعه، رده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a series of concerts
- یک رشته کنسرت
- a series of short articles about population explosion
- مجموعه مقاله‌ها‌ی کوتاه درباره‌ی انفجار جمعیت
- a series of mysterious crimes in our street
- سلسله جنایات اسرارآمیز در خیابان ما
- a series of marble columns
- یک ردیف ستون مرمر
- the second series of contests
- دوره‌ی دوم مسابقات
- series of functions
- رشته‌ی توابع
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد series

  1. noun order, succession
    Synonyms: alternation, arrangement, array, category, chain, classification,column, consecution, continuity, course, file, gradation, group, line, list, procession, progression, range, row, run, scale, sequel, sequence, set, skein, streak, string, suit, suite, tier, train
    Antonyms: disorder, disorganization

ارجاع به لغت series

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «series» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/series

لغات نزدیک series

پیشنهاد بهبود معانی