با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sequence

ˈsiːkwəns ˈsiːkwəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sequenced
  • شکل سوم:

    sequenced
  • سوم شخص مفرد:

    sequences
  • وجه وصفی حال:

    sequencing
  • شکل جمع:

    sequences

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C2
    ترتیب، دنباله، نوبت، پی‌رفت، توالی، ترادف، تسلسل، تابعیت، رشته
    • - Their names are listed in a chronological sequence.
    • - اسامی آن‌ها به ترتیب تاریخ فهرست شده است.
    • - The scientist studied the DNA sequence to better understand the genetic code.
    • - دانشمند توالی دی‌ان‌ای را برای تشخیص کد ژنتیکی بررسی کرد.
    • - the sequence of events
    • - تسلسل رویدادها
    • - a sequence of historical plays by Shakespeare
    • - یک سلسله نمایش‌ تاریخی از شکسپیر
    • - a sequence of terrible accidents
    • - یک سلسله حوادث ناگوار
    • - a sonnet sequence
    • - یک رشته غزلیات
    • - sequence of functions
    • - دنباله‌ی تابع‌ها
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun countable
    (فیلم و سریال) سکانس
    • - That sequence was intentionally ambiguous.
    • - آن سکانس عمداً مبهم بود.
    • - the complex sequence
    • - سکانس پیچیده
  • verb - transitive
    به‌ ترتیب مرتب کردن، مرتب کردن، پشت سر هم قرار دادن
    • - The teacher asked the students to sequence the events in the story in chronological order.
    • - معلم از دانش‌آموزان خواست که وقایع را در داستان به ترتیب تاریخی مرتب کنند.
    • - The teacher sequenced the math problems in the textbook from easiest to most difficult.
    • - معلم مسائل ریاضی را در کتاب درسی از آسان‌ترین به سخت‌ترین به ترتیب قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sequence

  1. noun series, order
    Synonyms: arrangement, array, catenation, chain, classification, concatenation, consecution, consecutiveness, continuance, continuity, continuousness, course, cycle, disposition, distribution, flow, graduation, grouping, ordering, pecking order, perpetuity, placement, procession, progression, row, run, sequel, skein, streak, string, subsequence, succession, successiveness, track, train

Collocations

  • in sequence

    به ترتیب (ترتیب خاص)، پشت سر هم

لغات هم‌خانواده sequence

ارجاع به لغت sequence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sequence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sequence

لغات نزدیک sequence

پیشنهاد بهبود معانی