گذشتهی ساده:
sequencedشکل سوم:
sequencedسومشخص مفرد:
sequencesوجه وصفی حال:
sequencingشکل جمع:
sequencesترتیب، دنباله، نوبت، پیرفت، توالی، ترادف، تسلسل، تابعیت، رشته
Their names are listed in a chronological sequence.
اسامی آنها به ترتیب تاریخ فهرست شده است.
The scientist studied the DNA sequence to better understand the genetic code.
دانشمند توالی دیانای را برای تشخیص کد ژنتیکی بررسی کرد.
the sequence of events
تسلسل رویدادها
a sequence of historical plays by Shakespeare
یک سلسله نمایش تاریخی از شکسپیر
a sequence of terrible accidents
یک سلسله حوادث ناگوار
a sonnet sequence
یک رشته غزلیات
sequence of functions
دنبالهی تابعها
(فیلم و سریال) سکانس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That sequence was intentionally ambiguous.
آن سکانس عمداً مبهم بود.
the complex sequence
سکانس پیچیده
به ترتیب مرتب کردن، مرتب کردن، پشت سر هم قرار دادن
The teacher asked the students to sequence the events in the story in chronological order.
معلم از دانشآموزان خواست که وقایع را در داستان به ترتیب تاریخی مرتب کنند.
The teacher sequenced the math problems in the textbook from easiest to most difficult.
معلم مسائل ریاضی را در کتاب درسی از آسانترین به سختترین به ترتیب قرار داد.
به ترتیب (ترتیب خاص)، پشت سر هم
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sequence» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sequence