امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Classification

    ˌklæsɪfɪˈkeɪʃn ˌklæsɪfɪˈkeɪʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      classifications

    معنی‌ها و نمونه‌جمله

    noun C2
    رده‌بندی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    noun
    عمل دسته‌بندی، طبقه‌بندی، رده‌بندی
    - various methods of classification
    - روش‌های مختلف طبقه‌بندی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد classification

    1. noun categorization
      Synonyms:
      grouping group division distribution arrangement ordering order organization sorting grading classification allocation assignment allotment apportionment disposal disposition regulation coordination analysis cataloguing categorizing tabulating assortment denomination designation department gradation graduation kind sizing echelon consignment collocation codification systematization pigeonholing taxonomy typecasting

    لغات هم‌خانواده classification

    • noun
      classification

    ارجاع به لغت classification

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «classification» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/classification

    لغات نزدیک classification

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی