فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Resent

rɪˈzent rɪˈzent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    resented
  • شکل سوم:

    resented
  • سوم‌شخص مفرد:

    resents
  • وجه وصفی حال:

    resenting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
منزجر شدن از، رنجیدن از، خشمگین شدن از، اظهار تنفر کردن از، اظهار رنجش کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I resent what you said about my sister.
- از آنچه که درباره‌ی خواهرم گفتی دلخور شدم.
- Homa resents having to live with her mother-in-law.
- هما خوش ندارد که با مادر شوهرش زندگی کند.
- He resents you because you are frank.
- چون رک‌گو هستی، با تو بد است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resent

  1. verb be angry about
    Synonyms:
    dislike object to be offended by take offense be vexed grudge begrudge feel bitter feel sore frown at take amiss harbor a grudge bear a grudge have hard feelings take exception be insulted be put off by be rubbed wrong way be in a huff get nose out of joint take as an insult take umbrage
    Antonyms:
    like love be happy

ارجاع به لغت resent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resent

لغات نزدیک resent

پیشنهاد بهبود معانی