آخرین به‌روزرسانی:

Begrudge

bɪˈɡrʌdʒ bɪˈɡrʌdʒ

گذشته‌ی ساده:

begrudged

شکل سوم:

begrudged

سوم‌شخص مفرد:

begrudges

وجه وصفی حال:

begrudging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

غرولند کردن، غبطه خوردن، مضایقه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to begrudge others' wealth

به ثروت دیگران غبطه خوردن

He begrudges her every cent.

از دادن یک شاهی به او مضایقه می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد begrudge

  1. verb wish that someone did not have
    Synonyms:
    envy resent covet grudge be jealous eat one’s heart out be reluctant be stingy pinch stint

ارجاع به لغت begrudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «begrudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/begrudge

لغات نزدیک begrudge

پیشنهاد بهبود معانی