با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Begrime

bɪˈɡraɪm bɪˈɡraɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    چرک کردن، سیاه کردن
    • - mechanics with begrimed hands
    • - مکانیک‌ها با دستان سیاه و روغنی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد begrime

  1. verb To make dirty
    Synonyms: dirty, soil, befoul, besmirch, besoil, black, blacken, defile, smudge, smutch, sully, grime, colly, bemire

ارجاع به لغت begrime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «begrime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/begrime

لغات نزدیک begrime

پیشنهاد بهبود معانی