آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Grime

ɡraɪm ɡraɪm

معنی grime | جمله با grime

noun verb - transitive

دوده، چرک سیاه کردن، چرک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The boy's legs were covered with grime.

پاهای پسر از کثافت سیاه شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grime

ارجاع به لغت grime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grime

لغات نزدیک grime

پیشنهاد بهبود معانی