آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Dust

    dʌst dʌst

    گذشته‌ی ساده:

    dusted

    شکل سوم:

    dusted

    سوم‌شخص مفرد:

    dusts

    وجه وصفی حال:

    dusting

    شکل جمع:

    dusts

    معنی dust | جمله با dust

    noun countable uncountable B1

    خاک، گرد و خاک، غبار، خاکه، ذره

    The table was covered in dust.

    روی میز را گرد گرفته بود.

    a huge cloud of dust

    ابر عظیمی از غبار

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    coal dust

    خاکه‌ی زغال‌سنگ

    charcoal dust

    خاکه زغال

    gold dust

    خاک طلا

    The news kicked up a lot of dust.

    آن خبر غوغایی بر پا کرد.

    They burned his body and scattered the dust over the sea.

    جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند.

    verb - transitive

    گردگیری کردن، گرد گرفتن از (با off)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Dust off the table and set the dishes on it.

    میز را گردگیری کن و بشقاب‌ها را روی آن بچین.

    verb - transitive

    ریختن، پاشیدن (مثل گرد)

    to dust plants with insecticide

    گیاهان را با حشره‌کش سم‌پاشی کردن

    Dust your cheeks gently with this powder.

    این پودر را ملایم به گونه‌هایت بزن.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Dust the cake with sugar.

    شکر را روی کیک بپاش.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dust

    1. noun tiny particles in the air
      Synonyms:
      dirt soil grime ashes soot sand powder grit fragments flakes refuse ground earth granules lint cinders smut loess gilings dust bunnies filth
    1. verb sprinkle tiny particles
      Synonyms:
      scatter spread spray cover powder sprinkle besprinkle dredge

    Phrasal verbs

    dust off

    (عامیانه) برای کار یا عمل آماده کردن یا شدن

    dust somebody down

    خود یا کسی را برای عمل آماده کردن، تمرین کردن، بازآموزی کردن

    Collocations

    dust-cart

    (انگلیس) کامیون خاکروبه جمع کنی

    dust-sheet

    (انگلیس) روپوش مبل (برای اینکه گرد نگیرد)

    Idioms

    bite the dust

    زمین خوردن، نقش بر زمین شدن، به زمین کوبیده شدن

    مردن، کشته شدن، جان دادن، فوت کردن، به دیار باقی شتافتن

    شکست خوردن، نابود شدن، به فنا رفتن، بر باد رفتن

    lick the dust

    خاک پای کسی را بوسیدن، دست بوسی کردن، تواضع چاپلوسانه کردن

    make the dust fly

    1- با حرارت و شدت عمل کردن 2- با سرعت حرکت کردن

    shake the dust off one's feet

    (با تحقیر و خصومت) ترک کردن

    throw dust in someone's eyes

    گمراه کردن، گول زدن

    سوال‌های رایج dust

    گذشته‌ی ساده dust چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده dust در زبان انگلیسی dusted است.

    شکل سوم dust چی میشه؟

    شکل سوم dust در زبان انگلیسی dusted است.

    شکل جمع dust چی میشه؟

    شکل جمع dust در زبان انگلیسی dusts است.

    وجه وصفی حال dust چی میشه؟

    وجه وصفی حال dust در زبان انگلیسی dusting است.

    سوم‌شخص مفرد dust چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد dust در زبان انگلیسی dusts است.

    ارجاع به لغت dust

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dust

    لغات نزدیک dust

    • - dusky
    • - düsseldorf
    • - dust
    • - dust bin
    • - dust bowl
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.