امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dust

dʌst dʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dusted
  • شکل سوم:

    dusted
  • سوم‌شخص مفرد:

    dusts
  • وجه وصفی حال:

    dusting
  • شکل جمع:

    dusts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
خاک، گرد و خاک، غبار، خاکه، ذره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The table was covered in dust.
- روی میز را گرد گرفته بود.
- a huge cloud of dust
- ابر عظیمی از غبار
- coal dust
- خاکه‌ی زغال‌سنگ
- charcoal dust
- خاکه زغال
- gold dust
- خاک طلا
- The news kicked up a lot of dust.
- آن خبر غوغایی بر پا کرد.
- They burned his body and scattered the dust over the sea.
- جسدش را سوزاندند و خاکسترش را به دریا ریختند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
گردگیری کردن، گرد گرفتن از (با off)
- Dust off the table and set the dishes on it.
- میز را گردگیری کن و بشقاب‌ها را روی آن بچین.
verb - transitive
ریختن، پاشیدن (مثل گرد)
- to dust plants with insecticide
- گیاهان را با حشره‌کش سم‌پاشی کردن
- Dust your cheeks gently with this powder.
- این پودر را ملایم به گونه‌هایت بزن.
- Dust the cake with sugar.
- شکر را روی کیک بپاش.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dust

  1. noun tiny particles in the air
    Synonyms:
    ashes cinders dirt dust bunnies earth filth flakes fragments gilings granules grime grit ground lint loess powder refuse sand smut soil soot
  1. verb sprinkle tiny particles
    Synonyms:
    besprinkle cover dredge powder scatter sift spray spread

Phrasal verbs

  • dust off

    (عامیانه) برای کار یا عمل آماده کردن یا شدن

  • dust somebody down

    خود یا کسی را برای عمل آماده کردن، تمرین کردن، بازآموزی کردن

Collocations

  • dust-cart

    (انگلیس) کامیون خاکروبه جمع کنی

  • dust-sheet

    (انگلیس) روپوش مبل (برای اینکه گرد نگیرد)

Idioms

  • bite the dust

    (عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)

  • lick the dust

    خاک پای کسی را بوسیدن، دست بوسی کردن، تواضع چاپلوسانه کردن

  • make the dust fly

    1- با حرارت و شدت عمل کردن 2- با سرعت حرکت کردن

ارجاع به لغت dust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dust

لغات نزدیک dust

پیشنهاد بهبود معانی