گذشتهی ساده:
dustedشکل سوم:
dustedسومشخص مفرد:
dustsوجه وصفی حال:
dustingشکل جمع:
dustsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(عامیانه) برای کار یا عمل آماده کردن یا شدن
خود یا کسی را برای عمل آماده کردن، تمرین کردن، بازآموزی کردن
(انگلیس) کامیون خاکروبه جمع کنی
(انگلیس) روپوش مبل (برای اینکه گرد نگیرد)
(عامیانه) مردن (به ویژه در نبرد)
خاک پای کسی را بوسیدن، دست بوسی کردن، تواضع چاپلوسانه کردن
1- با حرارت و شدت عمل کردن 2- با سرعت حرکت کردن
(با تحقیر و خصومت) ترک کردن
گمراه کردن، گول زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dust