فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spray

spreɪ spreɪ

گذشته‌ی ساده:

sprayed

شکل سوم:

sprayed

سوم‌شخص مفرد:

sprays

وجه وصفی حال:

spraying

شکل جمع:

sprays

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

اسپری، افشانک، افشانه، ریزش، ترشح، رگبار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

sea spray

ترشح آب دریا

spray paint

رنگ افشانه‌ای

نمونه‌جمله‌های بیشتر

perfume spray

افشانه‌ی عطر

a spray of bullets

رگباری از گلوله

noun countable

شاخه، دسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb.

یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.

He cut a spray from the tree and gave it to Julie.

یک شاخه گل و برگ‌دار از درخت کند و به جولی داد.

verb - transitive

سمپاشی کردن، پاشیدن، افشاندن، زدن

Children sprayed slogans on the wall.

بچه‌ها با افشانه روی دیوار شعار نوشتند.

An airplane was spraying pesticide over the crops.

یک هواپیما روی محصول سم‌پاشی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spray

  1. noun fine mist
    Synonyms:
    moisture fog drizzle droplets aerosol sprayer splash vaporizer atomizer duster froth spindrift
  1. verb sprinkle, diffuse
    Synonyms:
    scatter splash shower throw around dust smear spatter squirt drizzle spritz atomize
    Antonyms:
    gather collect

ارجاع به لغت spray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spray

لغات نزدیک spray

پیشنهاد بهبود معانی