گذشتهی ساده:
sprayedشکل سوم:
sprayedسومشخص مفرد:
spraysوجه وصفی حال:
sprayingشکل جمع:
spraysاسپری، افشانک، افشانه، ریزش، ترشح، رگبار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
sea spray
ترشح آب دریا
spray paint
رنگ افشانهای
perfume spray
افشانهی عطر
a spray of bullets
رگباری از گلوله
شاخه، دسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She placed a spray of yellow flowers on her husband's tomb.
یک دسته گل زرد روی قبر شوهرش گذاشت.
He cut a spray from the tree and gave it to Julie.
یک شاخه گل و برگدار از درخت کند و به جولی داد.
سمپاشی کردن، پاشیدن، افشاندن، زدن
Children sprayed slogans on the wall.
بچهها با افشانه روی دیوار شعار نوشتند.
An airplane was spraying pesticide over the crops.
یک هواپیما روی محصول سمپاشی میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spray» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spray