با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Moisture

ˈmɔɪstʃər ˈmɔɪstʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    moistures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
رطوبت، نم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Moisture from the rain rotted the carpets.
- رطوبت باران باعث پوسیدگی فرشها شد.
- He squeezed the moisture out of the blanket.
- او آب پتو را چلاند.
- We haven't received enough moisture this year.
- امسال به اندازه‌ی کافی بارندگی نداشته‌ایم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moisture

  1. noun dampness; liquid
    Synonyms: damp, dankness, dew, drizzle, fog, humidity, mist, perspiration, precipitation, rain, sweat, water, wateriness, wet, wetness
    Antonyms: dryness

ارجاع به لغت moisture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moisture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/moisture

لغات نزدیک moisture

پیشنهاد بهبود معانی