فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Moisture

ˈmɔɪstʃər ˈmɔɪstʃə

شکل جمع:

moistures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

رطوبت، نم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Moisture from the rain rotted the carpets.

رطوبت باران باعث پوسیدگی فرشها شد.

He squeezed the moisture out of the blanket.

او آب پتو را چلاند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We haven't received enough moisture this year.

امسال به اندازه‌ی کافی بارندگی نداشته‌ایم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد moisture

  1. noun dampness; liquid
    Synonyms:
    water wetness damp rain humidity mist sweat precipitation dew drizzle fog wateriness dampness liquid dankness
    Antonyms:
    dryness

ارجاع به لغت moisture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «moisture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/moisture

لغات نزدیک moisture

پیشنهاد بهبود معانی