گذشتهی ساده:
rainedشکل سوم:
rainedسومشخص مفرد:
rainsوجه وصفی حال:
rainingشکل جمع:
rainsآبوهوا باران، بارش، بارندگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
a rain of kisses
بارانی از بوسه
a heavy rain
باران سنگین
Warships maintained a steady rain of fire on the city.
کشتیهای جنگی به گلوله باران مداوم شهر پرداختند.
The volcano cast a rain of ashes on the city.
آتشفشان بارانی از خاکستر را بر شهر ریخت.
The rains come in autumn.
پاییز فصل بارندگی است.
seasonal rains
بارشهای موسمی
the rains of Gillan
بارندگیهای گیلان
It looks like rain.
گویا میخواهد باران بیاید.
The rain turned into snow.
باران به برف تبدیل شد.
if rain doesn't fall in the mountains ...
اگر باران به کوهستان نبارد ...
a rainstorm
رگبار
آبوهوا باریدن، ریختن، فرود آمدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It rained all day.
تمام روز باران آمد.
They rained curses on him.
او را فحش باران کردند.
Two strong men rained punches on him.
دو مرد قوی او را مشت باران کردند.
Tears rained down her cheeks.
اشک از گونههای او سرازیر شد.
It is still raining.
هنوز دارد باران می آید.
An hour ago it stopped raining and then it started again.
یک ساعت پیش باران ایستاد و سپس دوباره شروع شد.
Bullets rained about him.
بارانی از گلوله در اطرافش فرود آمد.
to rain praises on someone
کسی را غرق تحسین کردن
The game was rained off.
باران مسابقه را تعطیل کرد.
فرو ریختن، سرازیر شدن
بهخاطر باران تعطیل کردن یا شدن
بارش شدید، بارش سنگین، باران شدید و سخت
چه باران بیاید چه آفتابی باشد، هرطور که شده
یا اصلاً نمیبارد یا خیلی میبارد.
بدبختی هرگز تنها نمیآید، بدبیاری یکی دوتا نیست
باران شدیدی باریدن، بهشدت باران باریدن، باران سیلآسایی باریدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rain