گذشتهی ساده:
patteredشکل سوم:
patteredسومشخص مفرد:
pattersوجه وصفی حال:
patteringشکل جمع:
pattersذکر کردن، بهطور سریع وردخواندن، تندتند حرف زدن، لهجه محلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the patter of rain on leaves
صدای چکچک باران بر روی برگها
She pattered rapidly down the stairs.
او بهسرعت تلپتلپکنان از پلهها پایین رفت.
As he was pattering his prayers, his thoughts were on his money.
همانطور که زیر لبی نماز میخواند، فکرش متوجه پولهایش بود.
I too would pattered away in church like all the rest.
مانند دیگران من هم در کلیسا با بیتوجهی پچپچ میکردم.
the pretentious patter of some sociologists
زبان حرفهای خودنمایانهی برخی از جامعهشناسان
the incessant patter of those old communists
چرندیات تمامنشدنی آن کمونیستهای پیر
college students who could patter in English or French
دانشجویان دانشگاه که میتوانستند انگلیسی یا فرانسه به هم ببافند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patter