فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dialect

ˈdaɪəlekt ˈdaɪəlekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dialects

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    لهجه
  • noun
    لهجه، زبان محلی، گویش
    • - Lori is a dialect of the Persian language.
    • - لری یکی از گویش‌های زبان پارسی است.
    • - English is a West Germanic dialect.
    • - انگلیسی هم‌وند آلمانی باختری است.
    • - dialect songs
    • - سرودهای گویشی (یا محلی)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dialect

  1. noun local speech
    Synonyms: accent, argot, cant, idiom, jargon, language, lingo, localism, patois, patter, pronunciation, provincialism, regionalism, slang, terminology, tongue, vernacular, vocabulary

ارجاع به لغت dialect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dialect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dialect

لغات نزدیک dialect

پیشنهاد بهبود معانی