شکل جمع:
vocabulariesواژگان، دامنهی لغات، دایرهی واژگان (لغاتی که شخص میداند و استفاده میکند)
Children build their vocabulary through interaction and play.
کودکان از طریق تعامل و بازی دامنهی لغات خود را میسازند.
My vocabulary is limited when it comes to academic writing.
دامنهی واژگانم در نوشتار آکادمیک محدود است.
an intelligent man with a large vocabulary
مردی باهوش با واژگانی گسترده
واژگان، لغت، بانک واژگان (مجموع لغات در یک زبان یا موضوع)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Persian vocabulary contains many words of Arabic origin.
واژگان فارسی حاوی واژههای بسیاری است که ریشهی عربی دارند.
You must learn the vocabulary at the end of each chapter.
بایستی واژگان آخر هر فصل را یاد بگیرید.
سبک، تکنیک، ابزار، شیوه، فن، زبان بیان (در هنر)
He too used the classical vocabulary of columns and porticos.
او سبک معماری کلاسیک یعنی ستون و رواق را بهکار گرفت.
The filmmaker employs an innovative visual vocabulary.
این فیلمساز، شیوهی بیان بصری نوآورانهای به کار میبرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vocabulary» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vocabulary