معنی lingo به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈlɪŋɡoʊ ˈlɪŋɡəʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

زبان ویژه، زبان صنفی و مخصوص طبقه خاص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I don't understand the lingo of physicians.

- من از زبان حرف‌های پزشکان سر در نمی‌آورم.

- lawyers' lingo

- پیشه گویش وکلای دادگستری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lingo

noun dialect spoken by a group

Synonyms: argot, cant, idiom, jargon, language, patois, patter, slang, speech, talk, tongue, vernacular, vocabulary

Antonyms: standard

ارجاع به لغت lingo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «lingo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lingo

لغات نزدیک lingo

- lingerer
- lingerie
- lingo
- lingonberry
- lingua

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return