آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Tongue

tʌŋ tʌŋ

گذشته‌ی ساده:

tongued

شکل سوم:

tongued

سوم‌شخص مفرد:

tongues

وجه وصفی حال:

tonguing

شکل جمع:

tongues

معنی tongue | جمله با tongue

noun countable B1

کالبدشناسی زبان

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

Please stick your tongue out.

لطفاً زبان خود را بیرون بیاورید.

He bit his tongue while eating.

موقع غذا خوردن زبانش را گاز گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the tip of the tongue

نوک زبان

He has a glib tongue.

او زبان چرب و نرمی دارد.

the tongues of fire

زبانه‌های آتش

noun uncountable

غذا و آشپزی زبان (حیوانات که به‌عنوان غذا استفاده می‌شود)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The restaurant is famous for its grilled lamb tongue.

این رستوران به‌خاطر زبان کبابی گوسفندش معروف است.

The chef prepared a delicious dish using veal tongue.

سرآشپز با استفاده از زبان گوساله، غذای خوشمزه‌ای آماده کرد.

noun countable

پوشاک زبانه‌ (به‌ویژه برای کفش)

He adjusted the tongue of his boot and continued walking.

زبانه‌ی پوتینش را درست کرد و به راه رفتن ادامه داد.

There's a small logo stitched onto the tongue of the sneakers.

روی زبانه‌ی کتانی، لوگوی کوچیکی دوخته شده است.

noun countable

زبان‌شناسی زبان

He learned several foreign tongues.

چندین زبان خارجی را آموخت.

The poem was written in a beautiful but little-known tongue.

شعر به زبانی زیبا اما کمتر شناخته‌شده نوشته شده بود.

noun singular

زبان، طرز بیان، بیان

Despite her kind heart, she has a sharp tongue.

باوجود قلب مهربانش، زبان تندی دارد.

His tongue often gets him into trouble.

طرز بیانش اغلب باعث دردسرش می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

hold your tongue and listen!

حرف نزن و گوش بده!

verb - transitive

لیس زدن، زبان زدن

The calf gently tongued its mother’s face.

گوساله با ملایمت صورت مادرش را لیس زد.

He tongued a piece of candy before biting into it.

قبل‌از اینکه آب‌نبات را بجود، با زبانش آن را لمس کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to tongue a stamp

به تمبر زبان مالیدن

to tongue a board

تخته‌ای را زبانه‌دار کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tongue

  1. noun the movable muscle in the mouth
    Synonyms:
    organ of taste organ of speech lingua lingula blabber clacker lapper
  1. noun something resembling a tongue, sense 1
    Synonyms:
    shoe tongue wagon pole neap bell clapper peninsula movable pin recover one's ability to talk speak-up begin talking refrain from speaking hold back keep silent forgotten not quite remembered not readily recalled

Collocations

tip of the tongue

نوک زبان، سرزبان، کاک

have a sharp tongue

زبان تند و تیزی داشتن (کنایه از نیش و کنایه زدن)

Idioms

find one's tongue

(به‌ویژه بعد از ترس یا ناراحتی یا کم‌رویی) قدرت تکلم را بازیافتن، دوباره به حرف آمدن

hold one's tongue

حرف نزدن، سکوت کردن، جلو دهان (یا زبان) خود را گرفتن

on everyone's tongue

ورد زبان همگان، بلند آوازه

on the tip of one's (or the) tongue

در شرف گفتن یا گفته شدن، برسر زبان (گیر کرده)

tongue in cheek

به‌ شوخی، شوخی‌وار، به‌طور غیرجدی

Idioms بیشتر

have an evil tongue

اهل ناسزاگویی بودن، بد دهن بودن، فحاش بودن

سوال‌های رایج tongue

معنی tongue به فارسی چی میشه؟

کلمه "tongue" در زبان انگلیسی به معنای "زبان" است و به عنوان یکی از مهم‌ترین اعضای بدن انسان و بسیاری از حیوانات شناخته می‌شود. این عضو عضلانی در دهان قرار دارد و وظایف متعددی را انجام می‌دهد. در ادامه به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با کلمه "tongue" می‌پردازیم.

معانی و توضیحات

1. زبان به عنوان عضو بدن:

زبان یک عضو عضلانی و انعطاف‌پذیر است که به ما کمک می‌کند تا غذا را بخوریم، صحبت کنیم و طعم غذاها را احساس کنیم. زبان حاوی هزاران گیرنده چشایی است که به ما امکان درک طعم‌های مختلف را می‌دهد. طعم‌ها به چهار دسته اصلی تقسیم می‌شوند: شیرین، ترش، تلخ و شور.

2. زبان به عنوان وسیله ارتباط:

زبان همچنین به عنوان وسیله‌ای برای برقراری ارتباط میان انسان‌ها عمل می‌کند. هر زبان دارای ساختار و دستور زبان خاص خود است و با استفاده از آن می‌توانیم احساسات، افکار و اطلاعات را منتقل کنیم.

3. زبان‌های مختلف:

دنیا دارای هزاران زبان مختلف است. برخی از زبان‌ها مانند انگلیسی، اسپانیایی و چینی از زبان‌های پرکاربرد جهانی هستند. هر زبان دارای ویژگی‌های خاصی است که آن را از دیگر زبان‌ها متمایز می‌کند.

4. زبان در فرهنگ‌ها:

زبان نه تنها وسیله‌ای برای ارتباط است، بلکه بخشی از فرهنگ یک ملت نیز به شمار می‌رود. ضرب‌المثل‌ها، اصطلاحات و جملات خاص هر زبان نشان‌دهنده فرهنگ و تاریخ آن ملت هستند.

نکات جالب

1. زبان و طعم‌ها:

زبان انسان توانایی تشخیص پنج طعم اصلی را دارد: شیرین، تلخ، شور، ترش و اومامی (طعمی که در غذاهایی مانند سس سویا و گوجه‌فرنگی یافت می‌شود). این قابلیت به ما کمک می‌کند تا از غذاهای مختلف لذت ببریم و غذاهای مغذی را شناسایی کنیم.

2. زبان در حیوانات:

بسیاری از حیوانات نیز زبان دارند، اما کارکرد آن‌ها ممکن است متفاوت باشد. به عنوان مثال، زبان برخی از حیوانات مانند گربه‌ها و سگ‌ها به عنوان ابزار شکار و تمیز کردن استفاده می‌شود.

3. زبان بدن:

در ارتباطات انسانی، زبان بدن نیز نقش مهمی ایفا می‌کند. حرکات، حالت‌های چهره و وضعیت بدن می‌توانند پیام‌های زیادی را منتقل کنند که ممکن است با کلمات بیان نشوند.

4. زبان‌های در خطر:

بسیاری از زبان‌ها در دنیا در حال انقراض هستند. هر ساله تعداد زیادی از زبان‌ها به دلیل تغییرات اجتماعی و فرهنگی از بین می‌روند. حفظ زبان‌ها به عنوان بخشی از میراث فرهنگی اهمیت بالایی دارد.

گذشته‌ی ساده tongue چی میشه؟

گذشته‌ی ساده tongue در زبان انگلیسی tongued است.

شکل سوم tongue چی میشه؟

شکل سوم tongue در زبان انگلیسی tongued است.

شکل جمع tongue چی میشه؟

شکل جمع tongue در زبان انگلیسی tongues است.

وجه وصفی حال tongue چی میشه؟

وجه وصفی حال tongue در زبان انگلیسی tonguing است.

سوم‌شخص مفرد tongue چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد tongue در زبان انگلیسی tongues است.

ارجاع به لغت tongue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tongue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tongue

لغات نزدیک tongue

پیشنهاد بهبود معانی