easy, effortless, convenient, snap, open-and-shut, cushy, facile, piece of cake
پل زدن روی آن رود آسان نیست.
Bridging that river is not easy.
تأمین بودجهی این طرح آسان نیست.
The financing of this project is not easy.
easily, conveniently, effortlessly, smoothly
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عزل او از آن شغل آسان صورت نگرفت.
His removal from that job did not take place easily.
فلزات نرم را آسان میشود سوراخ کرد.
Soft metals bore easily.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آسان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آسان