گذشتهی ساده:
utteredشکل سوم:
utteredسومشخص مفرد:
uttersوجه وصفی حال:
utteringبر زبان آوردن، اظهار کردن، ادا کردن، بیان کردن، ابراز کردن، گفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
Iman uttered her name in disbelief.
ایمان با ناباوری نام او را بر زبان آورد.
He uttered his thoughts aloud for everyone to hear.
او افکارش را با صدای بلند بیان کرد تا همه او را بشنوند.
The actors uttered their lines perfectly during the performance.
در طول نمایش، بازیگران دیالوگهایشان را بهطرز بینقصی ادا کردند.
(صدا) تولید کردن، ایجاد کردن، درآوردن، (آه، ناله و...) برآوردن، کردن، (فریاد و...) کشیدن، برآوردن، زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She uttered a soft sigh when she heard the news.
هنگام شنیدن خبر، آه آرامی کشید.
The baby began to utter sounds that resembled words.
نوزاد شروع به تولید صداهایی کرد که شبیه کلمات بودند.
محض، صِرف، کامل، مطلق، تمامعیار، تماموکمال
The utter silence in the room was deafening.
سکوت مطلق اتاق کرکننده بود.
His explanation was utter nonsense, lacking any logical basis.
توضیح او یاوهگویی محض بود و هیچ پایهی منطقیای نداشت.
بهحد اعلا، بهشدت، بهغایت، به حداکثر، شدیداً، بسیار زیاد، نهایت، شدید
He expressed utter joy upon receiving the award.
او هنگام دریافت جایزه، شادی بسیار زیاد خود را ابراز کرد.
For him, watching the sunset over the ocean was utter bliss.
برای او، تماشای غروب در کنار اقیانوس نهایت سعادت بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «utter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/utter