شکل جمع:
chinsچانه، زنخدان، زیرچانه نگه داشتن(ویولون)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has a protruding chin.
او چانهی برآمدهای دارد.
a dimple on the chin
چال زنخدان
The students can come in and chin with me any time they want.
شاگردان میتوانند هر وقت بخواهند بیایند و با من گپ بزنند.
خودت را نباز، مثبتنگر باش، غمت نباشد، اخمهایت را باز کن، سرت را بالا بگیر
(علیرغم دشواریها و مشکلات) خم به ابرو نیاوردن، امید خود را از دست ندادن، دید مثبت خود را حفظ کردن
آبروداری کردن، تحت شرایط سخت کار خود را انجام دادن
(امریکا - عامیانه) سخت شکست خوردن، سختی کشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chin