امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blurt

blɜːrt blɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blurted
  • شکل سوم:

    blurted
  • سوم‌شخص مفرد:

    blurts
  • وجه وصفی حال:

    blurting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
ناگهانی گفتن، بی‌مقدمه گرفتن، پریدن حرف از دهان، لو دادن (به‌خاطر هیجان یا اضطراب، معمولاً با out استفاده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Before I could stop her, she blurted out "Dad says he is not home."
- قبل از آن که بتوانم جلویش را بگیریم، گفت: «بابا می‌گوید که منزل نیست.»
- He blurted out something which should not have been uttered.
- حرفی از دهانش پرید که نباید ابراز می‌شد.
- She was so nervous during the interview that she blurted out the wrong answer.
- او در طول مصاحبه آنقدر مضطرب بود که ناگهان جواب اشتباهی داد.
- Excited about the party, she almost blurted out the details to the birthday girl.
- او که در مورد جشن تولد هیجان‌زده بود، تقریباً جزئیات را به دختری که تولدش بود، لو داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blurt

  1. verb utter suddenly
    Synonyms:
    cry out exclaim reveal divulge disclose let out let slip spout blab betray babble jabber call out come out with burst out with give away leak run off at the mouth spill the beans let the cat ouf of the bag
    Antonyms:
    keep quiet

ارجاع به لغت blurt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blurt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blurt

لغات نزدیک blurt

پیشنهاد بهبود معانی