Blurt

blɜːrt blɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    blurted
  • شکل سوم:

    blurted
  • سوم‌شخص مفرد:

    blurts
  • وجه وصفی حال:

    blurting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
به‌روزدادن، از دهان بیرون انداختن (کلمات، با out )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Before I could stop her, she blurted out "Dad says he is not home."
- قبل از آن که بتوانم جلویش را بگیریم، گفت: «بابا می‌گوید که منزل نیست.»
- He blurted out something which should not have been uttered.
- حرفی از دهانش پرید که نباید ابراز می‌شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blurt

  1. verb utter suddenly
    Synonyms: babble, betray, blab, burst out with, call out, come out with, cry out, disclose, divulge, exclaim, give away, jabber, leak, let on, let out, let slip, let the cat ouf of the bag, reveal, run off at the mouth, spill the beans, spout
    Antonyms: keep quiet

ارجاع به لغت blurt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blurt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blurt

لغات نزدیک blurt

پیشنهاد بهبود معانی