گذشتهی ساده:
blurtedشکل سوم:
blurtedسومشخص مفرد:
blurtsوجه وصفی حال:
blurtingناگهانی گفتن، بیمقدمه گرفتن، پریدن حرف از دهان، لو دادن (بهخاطر هیجان یا اضطراب، معمولاً با out استفاده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before I could stop her, she blurted out "Dad says he is not home."
قبل از آن که بتوانم جلویش را بگیریم، گفت: «بابا میگوید که منزل نیست.»
He blurted out something which should not have been uttered.
حرفی از دهانش پرید که نباید ابراز میشد.
She was so nervous during the interview that she blurted out the wrong answer.
او در طول مصاحبه آنقدر مضطرب بود که ناگهان جواب اشتباهی داد.
Excited about the party, she almost blurted out the details to the birthday girl.
او که در مورد جشن تولد هیجانزده بود، تقریباً جزئیات را به دختری که تولدش بود، لو داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blurt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blurt