گذشتهی ساده:
blushedشکل سوم:
blushedسومشخص مفرد:
blushesوجه وصفی حال:
blushingشکل جمع:
blushesسرخ شدن (صورت) (از شرم یا سردرگمی و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She blushed at remembering her own past mistakes.
با یادآوری اشتباههای گذشته، صورتش از خجالت سرخ شد.
When she saw the neighbor's son, she blushed.
وقتی پسر همسایه را دید، سرخ شد.
سرخی، سرخ شدن (صورت) (از خجالت و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I felt everybody was noticing my blush.
احساس میکردم که همه متوجه سرخی من بودند.
The shy girl's constant blushes gave away her true feelings.
سرخ شدنهای مداوم دختر خجالتی احساسات واقعی او را فاش کرد.
انگلیسی آمریکایی آرایش و پیرایش رژگونه
She applied a touch of blush to her cheeks.
کمی رژگونه روی گونههایش زد.
Her face lit up with a beautiful blush.
صورتش با رژگونهای زیبا برق زد.
رنگ صورتی کمرنگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
The curtains were blush.
رنگ پردهها صورتی کمرنگ بود.
She wore a stunning blush dress.
او لباسی خیرهکننده به رنگ صورتی کمرنگ به تن داشت.
بلاش (نوعی شراب)
I can't resist a glass of blush on a warm summer evening.
نمیتوانم در مقابل گیلاس بلاش در عصر گرم تابستانی مقاومت کنم.
We celebrated our anniversary with a bottle of exquisite blush.
سالگردمان را با یک بطری بلاش ممتاز جشن گرفتیم.
نظر، نگاه (بیرونی)
The politician's promises sounded great at first blush.
وعدههای این سیاستمدار در نگاه اول عالی به نظر میرسید.
At first blush, the idea of quitting my job seemed crazy.
در نظر اول، ایدهی ترک شغلم دیوانهکننده به نظر میرسید.
خجالت کشیدن، شرمگین شدن، شرمنده شدن
I blush to admit that.
از اذعان آن (موضوع) شرمندهام.
I always blush when someone catches me doing something embarrassing.
همیشه وقتی کسی مرا در حال انجام کاری شرمآور میگیرد، خجالت میکشم.
سرخ شدن
The sunset made the sky blush.
غروب آسمان را سرخ کرد.
The ripe apples on the tree began to blush.
سیبهای رسیده روی درخت شروع به سرخ شدن کردند.
در اولین نظر، بدون تعمق و تفکر
از خجالت دادن کسی خودداری کردن، خیط نکردن، بور نکردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blush