فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rouge

ruːʒ ruːʒ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

آرایش و پیرایش (پودر) رژگونه، رژ، سرخاب، غازه، گلگونه، گَردی سرخ‌فام

She applied a bright red rouge to her cheeks.

یک رژگونه‌ی قرمز روشن روی گونه‌هایش زد.

The vintage compact contained a small mirror and a compartment for rouge.

جعبه‌ی لوازم‌آرایش قدیمی شامل یک آینه‌ی کوچک و یک قسمت برای رژ بود.

noun uncountable

پودر سنباده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The gemstone sparkled after being polished with rouge.

این سنگ قیمتی پس‌از صیقل‌دادن با پودر سنباده می‌درخشید.

The glass surface was smooth and shiny after being treated with rouge.

سطح شیشه پس‌از استفاده از پودر سنباده صاف و براق بود.

verb - transitive

آرایش و پیرایش سرخاب زدن، سرخاب مالیدن، رژگونه زدن، رژ زدن

She skillfully rouged her cheeks before the party.

قبل‌از مهمانی بامهارت گونه‌هایش را رژگونه زد.

I quickly rouged my cheeks for a touch of color before leaving the house.

قبل‌از خروج‌از خانه، به‌سرعت گونه‌هایم را سرخاب مالیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rouge

  1. noun any of various reddish cosmetics in powder, paste, or liquid form, esp. a red or reddish cream, for adding color to the cheeks or lips: a cosmetic used esp. formerly
    Synonyms:
    color red paint cosmetic blush pink dye redden flush blusher reddener carmine war-paint ferric oxide eosin crocus drugstore complexion

ارجاع به لغت rouge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rouge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rouge

لغات نزدیک rouge

پیشنهاد بهبود معانی