گذشتهی ساده:
flushedشکل سوم:
flushedسومشخص مفرد:
flushesوجه وصفی حال:
flushingتراز، بهطور ناگهانی غضبناک شدن، بههیجان آمدن، چهره گلگون کردن (در اثر احساسات و غیره)، سرخ شدن، قرمزکردن، آب را با فشار ریختن، سیفون توالت، آبریز مستراح را باز کردن (برای شستشوی ان)، ترازکردن (گاهی با up )
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Water flushed down the gully.
آب بهتندی در آبراه جاری شد.
When she saw her lover, her face became flushed.
وقتی معشوقش را دید، چهرهاش سرخ شد.
The feverish baby's cheeks were flushed.
گونههای کودک تبدار گل انداخته بودند.
You must flush the toilet each time.
هربار باید مستراح را فلاش (آبشویی) بکنی.
They flushed the car with a high-power hose.
اتومبیل را با شلنگ فشار قوی شستند.
The dogs flushed the birds out of their hiding place.
سگها پرندگان را از نهانگاه خود راندند.
flushed with victory
سرمست از پیروزی
A manhole lid (which is) flush with the side- walk.
دریچهای که با کف پیادهرو همتراز است.
in the flush of youth
در عنفوان جوانی
in the flush of success
در شور موفقیت
Lend me some money if you're feeling so flush.
اگر احساس دارا بودن میکنی، به من قدری پول قرض بده.
Rustam hit him flush in the face.
رستم درست توی صورت او زد.
Please do not flush sanitary napkins down the toilet.
لطفاً از انداختن نوار بهداشتی در مستراح خودداری کنید.
We flushed the guerrillas out of the village.
چریکها را از دهکده بیرون راندیم.
flush (something) down (something)
(چیزی را) با فشار آب شستن
1- (با فشار آب) شستن 2- از نهانگاه راندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flush