آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Rough

rʌf rʌf

گذشته‌ی ساده:

roughed

شکل سوم:

roughed

سوم‌شخص مفرد:

roughs

وجه وصفی حال:

roughing

شکل جمع:

roughs

صفت تفضیلی:

rougher

صفت عالی:

roughest

معنی rough | جمله با rough

noun adjective adverb B1

زبر، خشن، درشت، زمخت، زشت، بد، ناهموار، ناهنجار، ناتمام

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

the rough draft of a short story

پیش‌نویس یک داستان کوتاه

a rough sketch

ترسیم ناتمام

نمونه‌جمله‌های بیشتر

rough data

داده‌های کم‌سنجیده

a rough estimate

برآورد محاسبه‌نشده

Working in a mine is really rough.

کار کردن در معدن واقعاً طاقت‌فرساست.

rough labor

کار بدنی

a rough landscape

منظره‌ی پرپستی و بلندی

We must learn to accept the rough with the smooth.

باید بیاموزیم که سختی‌ها را به همراه راحتی‌ها بپذیریم.

Both her roughs and finished works were displayed.

آثار ناتمام و هم تمام‌شده‌ی او را به نمایش گذارده بودند.

to sleep rough

در فضای باز خوابیدن

rough leather

چرم پرداخت‌نشده

A wind roughed up the surface of the lake.

باد سطح دریاچه را موج‌دار (متلاطم) کرد.

He was roughed up and kicked out of the place.

با او به گونه‌ای خشونت‌آمیز رفتار کردند و با اُردنگی بیرونش کردند.

The little prince was not used to being roughed about.

شاهزاده‌ی کوچک عادت نداشت مورد خشونت قرار گیرد.

He roughed the goalkeeper.

او با دروازه‌بان با خشونت رفتار کرد.

a penalty for roughing

پنالتی به‌دلیل (ارتکاب) خشونت

He roughed out his preliminary ideas about the project.

عقاید اولیه‌ی خود درباره‌ی طرح را پیش‌نویسی کرد.

rough out timber

برش اولیه‌ی الوار را انجام دادن

a poem in the rough

شعر پیش‌نویس‌شده

a painting in the rough

نقاشی تمام نشده

The mountain climbers roughed it in the forest for three nights.

کوهنوردان سه شب در جنگل به سر بردند.

the rough play of the kids at the street corner

بازی خشن بچه‌های سر کوچه

a rough board

تخته‌ی ناصاف

a rough road paved with brickbats

راه پردست‌اندازی که با پاره‌آجر فرش شده

rough cloth

پارچه‌ی زبر

The skin of that worker's hands is dry and rough.

پوست دستان آن کارگر خشک و زبر است.

the rough surface of sandpaper

سطح خراشنده‌ی کاغذ سنباده

an animal with a rough coat

حیوانی با پشم زبر

a rough sheep

یک گوسفند زبر و پشمالو

the rough beard of a man who has not shaved in two days

ریش زبر مردی که دو روز است نتراشیده است

Anvary said that as a result of rough winds ...

گفت انوری که در اثر بادهای سخت ....

a rough political situation

وضع سیاسی آشفته

Rough winds do shake the darling buds of May.

(شکسپیر) بادهای سخت شکوفه‌های نازنین بهاری را به لرزه در می‌آورند.

a rough country

سرزمین پرپستی و بلندی

a rough society where the government violates the rights of the people

جامعه‌ی پرخشونتی که دولت آن حقوق مردم را زیر پا می‌گذارد

a rough temper

خلق و خوی تند

the rough, irritating sound of the loudspeaker

صدای گوش‌خراش و آزار‌دهنده‌ی بلند‌گو

rough wine

شراب گس

a rough man

آدم بی‌ادب

rough language

حرف‌های خارج از نزاکت

the rough life of the early pioneers in America

زندگی سخت کوچ‌نشینان آغازین امریکا

the roughest time of my life

دشوارترین دوران عمر من

the rough treatment of the demonstrators by the police

رفتار خشونت‌آمیز پلیس با تظاهر‌کنندگان

a rough diamond

الماس نتراشیده

verb - transitive

دستمالی کردن، به‌هم زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
verb - transitive

تیز کردن، زمخت کردن

to rough the edges of glass

لبه‌های شیشه را زبر کردن

noun countable

آدم خشن، آدم جنجالی

A gang of roughs invaded the hall.

گروهی از آدم‌های خشن سالن را اشغال کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد rough

  1. adjective basic, incomplete
    Synonyms:
    incomplete imperfect unfinished crude raw rudimentary sketchy unformed shapeless uncompleted cursory unprocessed unrefined unwrought hard austere unpolished unfashioned uncut unhewn rough-and-ready roughhewn spartan undressed

Idioms

in the rough

(گوهر) نتراشیده، صیقل‌شده، پرداخت‌نشده، به حالت اولیه، ناتمام، به‌صورت پیش‌نویس

rough it

در دامن طبیعت و بدون وسایل رفاهی زندگی کردن

لغات هم‌خانواده rough

  • adjective
    rough

سوال‌های رایج rough

گذشته‌ی ساده rough چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rough در زبان انگلیسی roughed است.

شکل سوم rough چی میشه؟

شکل سوم rough در زبان انگلیسی roughed است.

شکل جمع rough چی میشه؟

شکل جمع rough در زبان انگلیسی roughs است.

وجه وصفی حال rough چی میشه؟

وجه وصفی حال rough در زبان انگلیسی roughing است.

سوم‌شخص مفرد rough چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rough در زبان انگلیسی roughs است.

صفت تفضیلی rough چی میشه؟

صفت تفضیلی rough در زبان انگلیسی rougher است.

صفت عالی rough چی میشه؟

صفت عالی rough در زبان انگلیسی roughest است.

ارجاع به لغت rough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rough

لغات نزدیک rough

پیشنهاد بهبود معانی