امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bearded

ˈbɪrdəd ˈbɪədɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more bearded
  • صفت عالی:

    most bearded

معنی

adjective
ریشو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bearded

  1. adjective having facial hair
    Synonyms: barbate, beardy, bewhiskered, bristly, bushy, goateed, hairy, hirsute, shaggy, stubbled, stubbly, unshaven, whiskered
    Antonyms: unbearded, unhirsute

ارجاع به لغت bearded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bearded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bearded

لغات نزدیک bearded

پیشنهاد بهبود معانی