امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bristly

ˈbrɪsli ˈbrɪsli ˈbrɪsli ˈbrɪsli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
زبر، دارای موی زبر، جنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bristly

  1. adjective having or covered with protective barbs or quills or spines or thorns or setae etc.
    Synonyms:
    thorny spiny prickly barbed bristled echinate hispid setose setaceous setal burry burred briary briery barbellate splenetic waspish

ارجاع به لغت bristly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bristly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bristly

لغات نزدیک bristly

پیشنهاد بهبود معانی