فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bushy

ˈbʊʃi ˈbʊʃi

صفت تفضیلی:

bushier

صفت عالی:

bushiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

انبوه، پرپشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

bushy country

سرزمین پربته

bushy eyebrows

ابروهای پاچه بزی، ابروان پرپشت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a bushy tail

دم پشمالو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bushy

  1. adjective shaggy, unkempt
    Synonyms:
    hairy rough thick fuzzy full woolly unruly fluffy tufted bristly disordered rumpled wiry prickly heavy leafy fringed spreading bristling feathery hirsute luxuriant nappy furry stiff
    Antonyms:
    neat well-kept bald

ارجاع به لغت bushy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bushy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bushy

لغات نزدیک bushy

پیشنهاد بهبود معانی