امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bushy

ˈbʊʃi ˈbʊʃi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    bushier
  • صفت عالی:

    bushiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

انبوه، پرپشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- bushy country
- سرزمین پربته
- bushy eyebrows
- ابروهای پاچه بزی، ابروان پرپشت
- a bushy tail
- دم پشمالو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bushy

  1. adjective shaggy, unkempt
    Synonyms:
    hairy rough thick fuzzy full woolly unruly fluffy tufted bristly disordered rumpled wiry prickly heavy leafy fringed spreading bristling feathery hirsute luxuriant nappy furry stiff
    Antonyms:
    neat well-kept bald

ارجاع به لغت bushy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bushy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bushy

لغات نزدیک bushy

پیشنهاد بهبود معانی