با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fluffy

ˈflʌfi ˈflʌfi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    fluffier
  • صفت عالی:

    fluffiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کرکی، نرم، پرمانند، پرزدار، باد کردن، پف کردن
    • - fluffy puppies
    • - توله سگ‌های نرم و پشمالو
    • - fluffy chickens
    • - جوجه‌های نرم و پنبه‌مانند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fluffy

  1. adjective soft, furry
    Synonyms: creamy, downy, featherlike, feathery, fleecy, flocculent, flossy, gossamer, linty, pile, silky, velutinous
    Antonyms: coarse, rough, smooth

ارجاع به لغت fluffy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluffy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fluffy

لغات نزدیک fluffy

پیشنهاد بهبود معانی