صفت تفضیلی:
fluffierصفت عالی:
fluffiestپشمالو، نرم، لطیف، کرکی
He gave her a fluffy teddy bear for her birthday.
او خرس عروسکی پشمالویی برای تولدش هدیه داد.
The scarf was made of fluffy wool that felt very cozy.
شال از پشم نرم ساخته شده بود که احساس راحتی زیادی داشت.
fluffy puppies
توله سگهای نرم و پشمالو
fluffy chickens
جوجههای نرم و پنبهمانند
سبک، پفکی، نرم، هواگرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Whisk the mixture until it turns light and fluffy.
مواد را هم بزنید تا سبک شوند و هوا بگیرند.
This bread is so fluffy that it melts in your mouth.
این نان آنقدر پفکی است که در دهان ذوب میشود.
سبک، بیاهمیت، سطحی، سرگرمکننده، بیعمق
Fluffy comedies are popular because they’re easy to watch and enjoyable.
کمدیهای سرگرمکننده محبوب هستند چون تماشای آنها آسان و لذتبخش است.
He was criticized for giving fluffy answers during the interview.
او بهخاطر پاسخهای سطحی درطول مصاحبه مورد انتقاد قرار گرفت.
صفت تفضیلی fluffy در زبان انگلیسی fluffier است.
صفت عالی fluffy در زبان انگلیسی fluffiest است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fluffy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluffy