فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nappy

ˈnæpi ˈnæpi

شکل جمع:

nappies

صفت تفضیلی:

more nappy

صفت عالی:

most nappy

توضیحات:

در انگلیسی آمریکایی به‌جای nappy از diaper استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی پوشک بچه، پوشک، کهنه‌ی بچه، کهنه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

I forgot to pack an extra nappy for the trip.

یادم رفت که برای سفر پوشک اضافی بردارم.

He learned how to change a nappy from his little sister.

او یاد گرفت که چگونه کهنه‌ی خواهر کوچکش را عوض کند.

adjective informal

(گاهی توهین‌آمیز) (مو) ژولیده، فرفری، پیچ‌خورده، گره‌خورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The child laughed as she played with her brother's nappy hair.

کودک درحالی‌که با موهای ژولیده‌ی برادرش بازی می‌کرد، خندید.

The artist painted a portrait highlighting the texture of her nappy hair.

این هنرمند پرتره‌ای کشید که بافت موهای فرفری او را به‌صورت روشن نمایان می‌ساخت.

adjective

پُرزدار، مودار، کرک‌دار

The baby slept soundly on the soft nappy fabric blanket.

کودک روی پتوی پارچه‌ای پُرزدار نرم خیلی عمیق خوابیده بود.

He admired the vibrant patterns on the nappy fabric.

او الگوهای خلاقانه‌ی روی پارچه‌ی کرک‌دار را تحسین کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nappy

  1. noun a square of thick soft paper or cloth that is fastened around a baby's bottom and between its legs to absorb its urine and solid waste
  1. adjective naturally coarse and tightly coiled
  1. adjective having a hairy, fuzzy, or downy surface

ارجاع به لغت nappy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nappy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nappy

لغات نزدیک nappy

پیشنهاد بهبود معانی