امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nappy

ˈnæpi ˈnæpi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nappies
  • صفت تفضیلی:

    more nappy
  • صفت عالی:

    most nappy

توضیحات

در انگلیسی آمریکایی به‌جای nappy از diaper استفاده می‌شود.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی پوشک بچه، پوشک، کهنه‌ی بچه، کهنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I forgot to pack an extra nappy for the trip.
- یادم رفت که برای سفر پوشک اضافی بردارم.
- He learned how to change a nappy from his little sister.
- او یاد گرفت که چگونه کهنه‌ی خواهر کوچکش را عوض کند.
adjective informal
(گاهی توهین‌آمیز) (مو) ژولیده، فرفری، پیچ‌خورده، گره‌خورده
- The child laughed as she played with her brother's nappy hair.
- کودک درحالی‌که با موهای ژولیده‌ی برادرش بازی می‌کرد، خندید.
- The artist painted a portrait highlighting the texture of her nappy hair.
- این هنرمند پرتره‌ای کشید که بافت موهای فرفری او را به‌صورت روشن نمایان می‌ساخت.
adjective
پُرزدار، مودار، کرک‌دار
- The baby slept soundly on the soft nappy fabric blanket.
- کودک روی پتوی پارچه‌ای پُرزدار نرم خیلی عمیق خوابیده بود.
- He admired the vibrant patterns on the nappy fabric.
- او الگوهای خلاقانه‌ی روی پارچه‌ی کرک‌دار را تحسین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nappy

  1. noun a square of thick soft paper or cloth that is fastened around a baby's bottom and between its legs to absorb its urine and solid waste
  1. adjective naturally coarse and tightly coiled
  1. adjective having a hairy, fuzzy, or downy surface

ارجاع به لغت nappy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nappy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nappy

لغات نزدیک nappy

پیشنهاد بهبود معانی