فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Furry

ˈfɜːri ˈfɜːri

صفت تفضیلی:

furrier

صفت عالی:

furriest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خزپوش، خز پوشیده، خزدار، خز‌مانند

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The puppies were furry and playful.

توله‌سگ‌ها پشمالو و بازیگوش بودند.

a furry cloth

پارچه‌ی خز‌مانند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furry

  1. adjective covered with hair
    Synonyms:
    hairy furred woolly fuzzy fleecy pilose hirsute

ارجاع به لغت furry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furry

لغات نزدیک furry

پیشنهاد بهبود معانی