جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Further

ˈfɜːrðər ˈfɜːðə

گذشته‌ی ساده:

furthered

شکل سوم:

furthered

سوم‌شخص مفرد:

furthers

وجه وصفی حال:

furthering

صفت تفضیلی:

farther

صفت عالی:

furthest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دورتر، بیشتر، فراتر، جلوتر

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

The company plans to expand further into international markets.

این شرکت قصد دارد در بازارهای بین‌المللی بیشتر گسترش یابد.

We need to travel further.

باید دورتر سفر کنیم.

به‌علاوه، علاوه بر این، از این گذشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The study found that exercise can improve mental health, and further, it can also help reduce the risk of chronic diseases.

این مطالعه نشان داد که ورزش می‌تواند سلامت روان را بهبود بخشد؛ علاوه بر این، می‌تواند به کاهش خطر بیماری‌های مزمن کمک کند.

The report indicates that the company's profits are increasing, and further, they expect even higher growth next year.

این گزارش حاکی از آن است که سود شرکت در حال افزایش است و علاوه بر آن، آن‌ها انتظار رشد حتی بیشتر در سال آینده را دارند.

بیشتر، تکمیلی، اضافی، دیگری

Do you have any further questions?

آیا پرسش دیگری دارید؟

We need to gather further evidence before making a decision.

پیش از تصمیم‌گیری باید شواهد بیشتری را جمع‌آوری کنیم.

جلو بردن، پیش بردن، به پیشرفت چیزی کمک کردن، بالا بردن

The organization's mission is to further the cause of environmental conservation through education.

مأموریت این سازمان پیشبرد اهداف حفاظت از محیط زیست از طریق آموزش است.

The teacher's goal is to further each student's understanding of the subject matter through engaging and interactive lessons.

هدف معلم افزایش درک هر دانش‌آموز از موضوع درس از طریق دروس تعاملی و جذاب است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد further

adjective additional

Synonyms:

extra more other added new another supplementary fresh farther else in addition

adverb additionally

Synonyms:

also in addition moreover as well as besides again then to boot what’s more on top of over and above yet beyond farther distant yonder

verb advance, lend support

Synonyms:

help aid assist encourage promote forward facilitate contribute expedite foster lend a hand back up support serve push champion speed hasten propagate generate give a boost to patronize take care of go with bail out plug open doors ballyhoo

Antonyms:

stop prevent block impede hinder delay obstruct frustrate check halt curtail cease protest

Idioms

nothing could be further from the truth

کاملاً دروغ است، اصلاً این‌طور نیست

without further ado

بدون فوت وقت، بدون هیچ مقدمه‌ای، بی‌معطلی، بدون اتلاف وقت، مستقیم

ارجاع به لغت further

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «further» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/further

لغات نزدیک further

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!