گذشتهی ساده:
facilitatedشکل سوم:
facilitatedسومشخص مفرد:
facilitatesوجه وصفی حال:
facilitatingآسان کردن، تسهیل کردن، کمک کردن، گرهگشایی کردن، گشایش دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in order to facilitate customs formalities.
به منظور آسان کردن تشریفات گمرکی.
measures intended to facilitate economic development.
اقداماتی که برای تسهیل پیشرفت اقتصادی صورت گرفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «facilitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/facilitate