امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Facile

ˈfæsl ˈfæsaɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آسان، به‌آسانی، به‌آسانی اجراکردنی، آسان‌یاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a facile victory
- پیروزی بدون زحمت
- his facile remarks about the country's problems
- اظهارات آسان‌گیرانه‌ی او درباره‌ی مسائل کشور
- a facile solution
- راه‌حل سطحی
- a facile speaker
- سخنور فصیح
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد facile

  1. adjective easy; easily mastered
    Synonyms:
    accomplished adept adroit apparent articulate breeze child’s play cursory deft dexterous easy as pie effortless fast talk flip fluent glib hasty light obvious picnic practiced proficient pushover quick ready shallow simple skillful slick smooth superficial uncomplicated untroublesome voluble
    Antonyms:
    arduous complicated confusing difficult hard involved laborious profound

ارجاع به لغت facile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «facile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/facile

لغات نزدیک facile

پیشنهاد بهبود معانی