معنی profound به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

prəˈfaʊnd prəˈfaʊnd

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more profound
صفت عالی:
most profound

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

عمیق، ژرف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a profound thinker

- آدم ژرف‌اندیش

- a profound poem

- یک شعر پر مغز

- profound sorrow

- اندوه ژرف

- profound changes

- دگرگونی‌های اساسی

- a profound silence

- سکوت محض

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد profound

adjective intellectual, thoughtful

Synonyms:

intelligent knowledgeable informed wise discerning thoughtful erudite learned sagacious shrewd penetrating reflective philosophical deep heavy serious skilled thorough subtle difficult mysterious secret esoteric recondite abstruse acroamatic hermetic Orphic occult sage scholarly weighty knowing

Antonyms:

stupid ignorant

adjective bottomless

Synonyms:

deep fathomless abysmal cavernous yawning buried subterranean

Antonyms:

shallow slight

adjective intense; emotional

Synonyms:

deep great extreme utter total absolute sincere heartfelt keen thorough acute hard pronounced extensive exhaustive deeply felt heartrending deep-seated hearty far-reaching out-and-out abject consummate

Antonyms:

moderate mild unemotional

ارجاع به لغت profound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «profound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profound

لغات نزدیک profound

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!