با ولخرجی، اسرافکارانه، بهطور بیرویه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She spent profligately on luxury items, ignoring her budget.
او بدون توجه به بودجهاش، پولش را با ولخرجی صرف خرید اقلام لوکس کرد.
The company invested profligately in marketing campaigns that yielded little return.
این شرکت بهطور بیرویه در کمپینهای بازاریابی سرمایهگذاری کرد که بازده کمی داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «profligately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/profligately