گذشتهی ساده:
occultedشکل سوم:
occultedسومشخص مفرد:
occultsوجه وصفی حال:
occultingصفت تفضیلی:
more occultصفت عالی:
most occultاز نظر پنهان کردن، مخفی کردن، پوشیده، نهانی، سری، رمزی، مکتوم، اسرارآمیز، مستتر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
occult blood in the feces
خون نهفته در مدفوع
an occult infection
عفونت نهان
These texts are so occult that they can't be shown to just anyone.
این متون آنچنان ویژهی خواصند که نمیشود آنها را به همهکس نشان داد.
the occult mysteries of the universe
اسرار نهفت کائنات
a master of occult arts
استاد تردستیهای سحر و جادویی
His lids lowered again and occulted his blue eyes.
پلکهایش پایین آمد و چشمان آبی او را پوشاند.
a star occulted by the moon
ستارهای که ماه آن را پوشانده بود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «occult» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/occult